مادر من می فهمم.



این روزا همش دارم فکر می کنم که چرا با " ترانه علی دوستی"  تو فیلم "زندگی با چشمان بسته " همزاد پنداری می کردم ؟

شاید به خاطر این بود که اونم می دونست ؛ مادر برادرش رو بیشتر دوست داره .

امروز فهمیدم که مادرم منو مثه خودش داره فنا می کنه.

 اگه قرار باشه یکی کنار بکشه ، اون باید من باشم. اگه قرار باشه یکی ناراحت بشه ، اون باید من باشم. اگه قرار باشه یکی کوتاه بیاد، یکی اذیت بشه ، یکی از خوابش بزنه ، یکی فداکاری کنه ، یکی بزرگوار باشه ، یکی مهربون باشه ، یکی ظرفیت داشته باشه ، یکی بی جنبه نباشه ، یکی دلتنگ نشه ، یکی ببخشه ، یکی زود فراموش کنه ، یکی عاشق نشه ، یکی صبح زود بیدار شه ، یکی فهمیده باشه ، اون باید من باشم .

امروز فهمیدم که مامان منو مثه خودش داره فنا می کنه . و من می بینم و می فهمم.

 

پ.ن:

دلم شکست امروز. مثه خیلی از روزای دیگه، که بدون فکر مامان خیلی حرفا رو زده.

 

 

 


بعد یک روز یه سری آدما می میرن دور و برت ! یه سری با هم ! بعضی ها هم یه قسمتی از وجودشون می میره !  زندگی با مرده ها سخته !





فردا



بعد یک روز می رسد که من و تو و مامان نشسته ایم ،گپ می زنیم و بابا هم دارد از راه دور می آید و من خیلی احساس خوشبختی می کنم .

تولد





کاش روز تولدم یک نفر یک کتاب خوب به من هدیه بدهد ... کاش کسانی باشند که با وجود این که خیلی وقت است دیگر آن نیلوفری نیستم که همیشه از کتاب و نوشتن حرف بزنم ، اما مرا بشناسند و ذائقه ی مرا  .



بعد یه روز صبح از خواب بیدار می شی ... می بینی زندگیت پر از استرسه ... پر از تنهایی ... آدم هایی که گاهی حتی نفس کشیدنشون تو رو اذیت می کنه ... نه کاری که باعث بشه از دنیات بیرون باشی و نه هدفی که راحت برای رسیدن بهش همه چیزو بذاری کنار .

یه روز صبح از خواب بیدار می شی و می بینی از جایی که  هستی خوشت نمیاد ... دوست داری تنها زندگی کنی ، دوست نداری کسی دور و برت باشه .

یه روز صبح از خواب بیدار میشی و هرچقدر که گوشات رو میگیری نمی تونی جلوی شنیدن صداهایی رو که دوست نداری بگیری ... باید یه فکری بکنی ، باید یه فکری بکنی، این طوری نمی شه ادامه داد ، آدمایی که به هیچ عنوان به چیزایی که تو دوست داری یا حتی به رعایت کردن چیزایی که دوست نداری فکر نمی کنن ، اون قدر عاصی و عصبانی میشی که دوست داری فقط اذیتشون کنی درست شبیه شخصیت ِداستانی که داری می نویسی .

یه روز صبح بیدار می شی و فکر می کنی کاش بیدار نمی شدی.



پ.ن : دیروز تولدت بود ، تو بهترین اتفاق زندگی منی ، هیچ وقت تنهام نذاز .